Thursday, July 30, 2009

متنی ازقبل:مسعودرجوی چگونه رهبرشد؟

مسعودرجوی چگونه رهبرشد؟
رفیق پویان مسئول کمیته شمال ـ مازندران:
برای نسل جوان وشورشی ایران.نسلی که برای اینده سرزمینمان تصمیم خواهندگرفت.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سرکردگان سیاسی چگونه اشخاصی بودند؟و چه هستند؟
مسعودرجوی:رهبر(عقیدتی)مجاهدین خلق ایران.
بی شک وتردید همه فعالان واگاهان سیاسی از چند وچون وجود زندانیان سیاسی ویا رهبران سیاسی در زندان های مخوف ووحشتناک دوران براستی ستم شاهی اطلاع و خبر دارندو یکی از علت های اساسی انقلاب بر علیه ارکان های ستم شاهی نیز وجود هزاران مبارز وازادیخواه در سیاهچالهای شاه خائن و قرارگرفتن انان زیر شکنجه های وحشیانه وقرون وسطائی ساواک شاه بودبویژه با اغاز سال پنجاه وهفت .اما وجود زندانیان سیاسی در سالهای پنجاه تا پنجاه چهار باعث بسیاری از کنش ها وواکنش های بین افراد ونیروهای سیاسی بویژه مابین چپگرایان ـ مذهبیون ـ ملیون و در این بین نیز سازمان مجاهدین خلق ایران شدانهم در درون زندان های مخوف چون زندان اوین وزندان قصر.در این سالها بر اثر ضربات سنگین وشدید ساواک شاه بر پیکره وبدنه اصلی بسیاری از تشکیلات های سیاسی بسیاری از مسئولین ـ رهبران ـ اعضای فعال ـ وحتی کسانی که بطور جزئی با نیروهای سیاسی در ارتباط بودنددستگیر وروانه زندان انهم جهت باز جوئی وشکنجه واقرارشدند و سازمان مجاهدین خلق نیز ازاین ضربه ها بی نسیب نماند .
رهبران وبنیانگذاران واقعی این سازمان چون مهدی رضائی ها ـ محمد حنیف نژاد ها ـ بدیع زادگان ها و... ودر این بین اقای مسعود رجوی جوان ما نیز دستگیر و وارد زندان می شوند.بی شک وتردید کسانی که مراحل مبارزه نیروهای سیاسی ایرانی را از ان زمان تا بحال دنبال کرده و علاقه ای خاص به شیوه ونحوه گذار مراحل سیاسی تا به حال را دارندیک سری حوادث و رخداد های ان زمان رانیز شاهد بودند. مثلا حوادثی چون حماسه بیاد ماندنی سیاهکل ـ ترور های انقلابی ژنرال ها ـ ارتشبد ها و تیمسار های جلاد وابسته به دم ودستگاههای درباری شاه خائن ـ عملیات های کوچک چریکی ـ نظامی بر علیه مزدوران و نیروهای مسلح شاه توسط چریک های فدائی خلق ـ ویا عملیات های کوچک مانند حمله به یک سری مناطق و اماکنی که میتوانست ضربه های شدید اقتصادی وارد شود .وووو... ودر این بین نیز بی چون چرا عملیاتی که در دی ماه هزاروسیصد و پنجاه توسط گروه مهندس سماواتی از مسئولین رده بالای سازمان مجاهدین خلق که برای انفجار دکل های برق (سولقان ـ کن ) برنامه ریزی شده امابه شکست انجامید را بخاطر دارندواکثر این افراد واشخاص مسن وپیر وحی وحاضر سیاسی نیز بدون شک مصاحبه رادیو ـ تلویزیونی مهندس سماواتی را که توسط یکی از مسئولین امنیتی شاه خائن وساواک برنامه ریزی و تدارک دیده شده بود بخاطر دارند که مامور ساواک این مهندس را (خرابکار) معرفی کردودراین مصاحبه مهندس سماواتی فقط چگونگی دستگیری خود ودو نفر همراهش را توضیح دادنه چیزی بیشتر ونه چیزی کمترکه انسان بخواهد حتی مهر خیانت ویا لو دادن را به ان بدهد .(اما درست بعد از این مصاحبه .اقایان جوان وناشی چون اقای مسعود رجوی نیز که (مثلا ) در زندان بوده و نمی دانم چگونه وچطور شد که یهو خودشو مجاهد فرض کرد وبه حساب اورد ؟)این مصاحبه تلویزیونی باعث ان شد که مسعود رجوی ناگهان قد علم کرده و علاوه بر زدن مهر خیانت .مشغول طرح ریزی یک توطئه ناشیانه و نابخردانه انهم در جهت بقتل رساندن این شخص در درون زندان و کشاندن این افراد در داخل یک (سلول) از قبل تعیین شده بشود . در حالی که این گروه لو رفته اصلا خیانتی را نکرده بودند که به سزای مرگ محکوم شوند .از بد شانسی و اقبال بد اقای مسعود رجوی . گویا درست در روز اجرای قتل ـزندانبانان دو نفر از مسئولین و اعضای رده بالای سازمان مجاهدین خلق را وارد همان سلول میکنند.اقای مسعود رجوی به همراه چند جوان ناشی واتشین مزاج تر ازخود وقتی وارد سلول می شوند وبا مسئولین سازمان مواجه می شوندوبادیدن مسئولین سازمان ناگهان شوکه ای عجیب به مسعوددست دادکه باعث وخروج غیرارادی ادرارو باعث شاشیدن درلباس خودشد ودرهمان لحظه به همه چیز اقرار می کنند .مسئولین سازمان بعد مطلع شدن از موضوع بلا فاصله به سراغ اقای مسعود رجوی و دو نفر همراه ایشان رفته و انان را شدیدا مورد ماخذه ونکوهش قرار داده وانها نیز به (پته پته )می افتند .اما چون جریان این قتل جدی تلقی شد مسئولین سازمان جهت خاتمه دادن به این قائله حتی گویا دست به دامن یکی از (ملیون ) زندانی که گویا خرش در زندان زیادی می رفت می شوند. و این عمل به مانند یک فشار روحی وعقده وکینه ای شتری مانند در قلب اقای مسعود رجوی تلبار می شود:یکی از ان مسئولین رده بالااز مسعود رجوی سئو ال می کند که:( تو که ان شخص را کاملا می شناسی؟تو چرا وارد این ماجرا شدی؟ )اقای مسعود رجوی نیز می گوید :( ترسیدم موقعیت تشکیلاتی ام به خطر بیافتد)دقت کنید چه گفت :(موقعیت تشکیلاتی اش به خطر می افتاد).
بعد از شکست مفتضحانه مسعود و رفقایش در طرح واجرای این قتل بار دوم و حادثه ای که باعث معروفیت و مشهوریت این شخص شد و توانست خود را در بین یک سری افراد ابتدا عادی جا بیاندازداما با حالتی مریض الاحوال و کاملا بیمار گونه مدتی را با فشار های شدید عصبی تحمل کندعدم انتخاب این شخص در جلسه مرکزیت سازمان و عدم رای اوری از طرف گروه بودبطوری که بر طبق اظهارات موثق و حقیقی شاهدان وناظران عینی در ان زمان در ان جلسه که بعد از ضربه اواخر خرداد یا شهریور ماه تشکیل شداین ضربه روحی چنان مهلک واساسی بود که اقای مسعود رجوی براستی چندین روز را مریض و از عقده زیادی گویابستری نیز شده بودبطوری که اکثریت اعضای مرکزی سازمان از این تغییر حالت روحی وجسمی مسعودتعجب زده شده بودندو از همدیگر سئوال می کردند که:(چرا یهو اینجوری بهم ریخت این مرتیکه ؟)در یک دادگاه کاملا فرمالیته وفرمایشی شاه خائن ـ اقای مسعود رجوی چنان موضع و جبهه گیری از خود گرفته ونشان می دهد که حتی افرادی چون بابا کاشانی ــ داوری ــ ساجدیان .ووو... علنا عنوان می کردند که: (مثلا برای اینکه حضور خود را درمرکزیت تضمین و به ثمر برساند چنین موضعی گرفت تا کسی شک وشبهه ای نداشته باشد.)چنین حرف های مفت ومزخرفات و برخورد های ناشیانه ونا بخردانه و کاملا مافیائی وتبهکارانه ورفتارهای احمقانه درست زمانی ودر شرایطی از این (اقا مسعود) سر میزد که بسیاری از رهبران ومسئولین و کادر های مرکزی و رده های بالای سازمانی درسازمان چریکهای فدائی خلق زیر بدترین و شدیدترین شکنجه های جسمی وبدنی وروحی بودند و یکی یکی نیز جان می باختند.در سازمان مجاهدین خلق افرادی چون ناصر صادقی در ساختمان ساواک ــ اصغر بدیع زادگان در زندان شهربانی ــ ابراهیم اوخ ـ موسی خیابانی(که بعد ازانقلاب وبا لو رفتن از طرف شخص خود مسعود رجوی در یک خانه تیمی کشته شد)ــ سادات دربندی ــ نیز بیش از همه شکنجه می شدنداما جالب این بود که هر بار مامورین ساواک شاه اقای مسعود رجوی را به میزبازجوئی می کشانددستجات وگروههای مسلح ومخفی در خارج از زندان نیز یکی یکی لومیرفتند؟یکی یکی .و بعد از وارد شدن به زندان با اقای مسعود رجوی رودرو می شدند.افرادی نظیر :هوشمند خامنه ای ــ کاظم ذولانوار ـ زینال حقانی ــ مصطفی خوشدل ــ خلیل طباطبائی ــ کبیری ها ـ ووو... که یکی یکی زیر شکنجه کشته شدندهمگی توسط اقای مسعود رجوی وباند تبهکار پیرامونش لورفته بودندویا افرادی چون:محمد مفیدی ــ مهدی رضائی ـ باقر عباسی که درست بعد ازلورفتن از طرف باند اقای مسعود رجوی دستگیر وچند ماه بعد بلافاصله اعدام می شوند .اقای مسعود رجوی با گرد هم اوردن افرادیبراستی جانی وخطر ناک وتبهکاروچاقو کشان حرفه ای موجود در زندان ان زمان ـبرای خود قدرتی را به وجود می اورد قدرتی که حتی بعد از انکه گروه چریکی مسلح زیر نظر لطف الله میثمی (گروه میثمی ) که از طرف مسعود رجوی وباند تبهکارش لو رفته وروانه زندان اوین می شوندوبا کمک وهمکاریافرادی چون :محمد سعادتی ـ علی خدائی صفت ـ و حتی حسین ابریشم چی با مسعود رجوی این گروه نیز تارومار میشود انهم در درون زندان .گروهی که گویا کاملا ومستقیما زیرنظر محمد حنیف نژاد یکی از بنیانگذاران سازمان فعالیت و کار می کردندو مسئول این گروه یعنی میثمی روابطی مستقیم و نشست وبرخوردی نزدیک باخود محمد حنیف نژاد داشت .می دانیم که سازمان مجاهدین خلق در ان زمان از قشر های مختلف مذهبی تشکیل می شدو نیزبه ماننددیگرسازمان های سیاسی چون سازمان چریکهای فدائی خلق ایران از دو بخش اساسی : (نیروهای بیرون از زندان ـ و نیروهای درون زندان )برخوردار بود .بی شک وتردید اگر حوادث و اتفاقاتی که در سالهای پنجاه تا پنجاه و پنج در زندان اتفاق نمی افتادوفرصتی بدست افرادی چون مسعود رجوی وباند تبهکارپیرامونش نمیداد هیچ معلوم نبود وبعید به نظر می رسید که امروز خود را (میراث خوار)سازمان مجاهدین خلق قلمدادکندو یانگهبان و(پاسدار)حق و حقوق حنیف نژاد ها وبدیع زادگانها و مهدی رضائی ها.؟میراث خواری تا ان حدواندازه وتا انجا که بعد از ازادی از زندان ـاززندانی که نه شکنجه شده بود ونه کلمه ای بالاتر از گل وگلاب از مامورین ساواک وزندانبانان شنیده بود ودر جهت توجیه خود ولاپوشانی کلیه خلاف کاری های سیاسی ومافیائی خود دردرون زندان (جنایت های تبهکارانه خود )ــ و بعد از ان هم در مرحله (مثلا مبارزاتی بیرون از زندان) که براستی و درحقیقت اوردگاه حقیقی واصلی هر سازمان انقلابی می باشد؟انهم درچنان شرایط حیاتی ومهم ـ اقای مسعود رجوی در سخنرانی خود در اسفند ماه سال پنجا ه وهفت در دانشگاه تهران همه ان اشخاص وافرادی را که درداخل زندان از بین برده بود(اپورتونیست های چپ نما)معرفی کرده وحتی تعدادکشته شدگان سازمان را هم به سی نفرتقلیل دادوهمگان شاهد بودیم که پنج تن از بهترین و بااستعدادترین وشاخص ترین اعضای سازمان مجاهدین خلق در یک تصادف ماشین در اواخر بهمن ماه کشته شدندتصادفی از قبل تعیین وبرنامه ریزی شده ـماموریتی که فقط اقای مسعود رجوی وباند تبهکارش از ان باخبر بودنه کسی دیگر. وامامبارزه در بیرون وبعدازازادشدن اززندان.: تاثیرات منفی و خطر ناکی که از ان شوک وضربه روحی: ( عدم انتخاب از طرف مرکزیت سازمان در داخل زندان )بر روح وروان اقای مسعود رجوی برجای گذاشته بود باعث و بانی جریانات وحوادثی شد که همه بعد از انقلاب دیدیم وهنوز شاهد وناظر ان هستیم . حوادثی چون نابود کردن وتخریب چهره های سیاسی بهترین وباتجربه ترین کادرها واعضای مرکزی سازمان با چرندیات ومزخرفات سیاسی که تحویل ایرانیان داد ـ جبران کمبود های اساسی واز قبل مانده در زمینه شهوت وشهوت رانی از طریق تعویض زن وزنبارگی وزنبازی وعیاشی هائی که حاصل از کمبود های روحی وروانی این شخص که در دوران زندان بدان دچار شده بود مثلا: گرفتن دختر اقای ابوالحسن بنی صدروبعد ازاتمام وارضای شهوت های حیوانی خود دادن طلاق انهم به سبک ائمه اطهارش ـ به کشتن دادن همسر وزن حقیقی وواقعی خود(اشرف ربیعی)انهم فقط وفقط برای بدست اوردن زنی تازه ونووهمبستر شدن با زنی دیگرواینباراما به روشی کاملا سیاسی وایدئولوژیکی انهم ازطریق ابتکار وابداع( انقلابی بستری)چون انقلاب ایدئولوژیکی ـ استحاله و(کاملا حل شدن)دردل وجسم مریم خانم ومریم خانم هاوباشستشو دادن مغزرفیق صمیمی خود مهدی ابریشم چی ـهمسر زیبا روی این شخص(احمق)راچه راحت وبی دردسر بچنگ خود در اوردوهمین مسئله نیز باعث شدکه سیل مجردان وعذب های مسن وجوان امابی زن وبی همسرمجاهددرکشورهای دیگر به سمت عراق سرازیر شودحتی ماموران اطلاعاتی رژیم نیزبرای بچنگ اوردن(زن طلاق داده شده)به مانندموروملخ به سمت شهراشرف روانه شدند.در این زمینه نیزاقای مسعودرجوی دریکی ازفرمایشات پیامبرگونه ودربین اعضای باندمافیائی خودچنین اعلام کرده بود (من همه اش رامی خواهم یاهمه چیزیاهیچ چیز)
:(این حرف ایشان برای بدست اوردن مریم عضدانلو بود .)اقای مریض الاحوال و بیمار سادیسمی ما وقاحت و پرروئی وبی شرمی راتا بدانجا رسانده بود که در بین ششصدنفرازهمپالگی هایش چنین عنوان کرد:
(شاخص اصلی انقلاب ووصل شدن واقعی وحقیقی به رهبری دراین است که دست مرابگیریدوداوطلبانه وبا خلوص نیت وقلبابه بسترهمسرتان ببرید)حال خودتان فکر کنید وحدس بزنید:کسانی که براستی چنین سخنان وحدیث ها و حرفهائی را انهم در چنین شرایطی از رهبر عقیدتی مبتلا به هموسکسوالیته خود قبول و کورکورانه بدان عمل می کنند ؟ برده وبت پرست نیستند ؟وخودحدس بزنید که چگونه رهبری یک سازمان سیاسی رابر عهده گرفت؟
به هرحال واقعیت دیگرامرنیزاین است که:
(دربین کورهاونابینایان ـآدم یک چشم پادشاست)
(پویان
)11
/03/2006

No comments: