Saturday, August 29, 2009

گفتاری ازرفیق پویان مسئول کمیته شمال -مازندران: مطالبی ازقبل

مبارزه مسلحانه تنهاراه رهائی :
هیچ سرزمین دربندواسیری نمی تواندبدون مبارزه انقلابی ودرنهایت نیزبدون مبارزه مسلحانه ازادورهاشده
واستقلال واقعی خودراتضمین وقدرتهای اساسی رابدست اورد
با توجه به رویداد ها ورخداد های اجتماعی وسیاسی بخصوص طی نیم قرن گذشته که دربسیاری از سرزمین ها بوقوع پیوست اگر به همه جنبه های ان وقایع با دیدی باز ونگرشی عمیق ودقیق بنگریم.درخواهیم یافت که هیچ تحلیل دیگری نمیتوانیم برای ان ارائه دهیم جز انکه بگوئیم مردم ان سرزمین برای تغییر موقعیت ووضعیت اجتماعی و تعیین سرنوشت خود که چه بسا با موفقیت های فراوانی نیز همراه بود. و باکسب این موفقیت ها بعد ازپیمودن فرازونشیبهای فراوان وسخت وطولانی ـ درنهایت با مبارزه ای مسلحانه به کلیه حق وحقوق های انسانی واجتماعی خود دست یافته وازطریق نبرد مسلحانه قدرت سیاسی ـ اجتماعی را ازچنگ دیکتاتور های حاکمه وابسته به کشور های استثمارگر وبویژه جیره خواران امپریالیسم جهانی بدست اوردند .سالهای سال مردم ستمدیده و زحمتکش چیاپاس درکشور مکزیک زیرسیطره یک دیکتاتور زورگو و مزدور به زندگی فقیرانه خود ادامه می دادند. دولت مزدور ودیکتاتور وکاملافاشیستی ـ پلیسی کلمبیا ــ درامد وحاصل دست رنج بخشی از مردم کشوررابا استفاده از نیروهای نظامی و با زوراسلحه وشلیک گلوله وحتی اعدام ها وکشتارهای گروهی ودسته جمعی اما مخفیانه وسرپوشیده دهقانان وکارگران وزحمتکشان وروستائیان بچنگ اورده وروانه جیب اربابان امپریالیستی خود می کرد .دولت نظامی وحقیقتا وحشی کشورنپال که دیگر واژه ومعنای انسانیت وادمیت را نیز درکشور خود ازبین برده بود.بطوری که اگر وارد این سرزمین جهنمی می شدید جز یک کشور مملو از مرده های متحرک چیز دیگری نمی دیدید.....کشورهائی چون نیکارگوئه ووالسالوادور ـ کوبا ـ ووو... و بسیاری ازکشور های امریکای لاتین واسیائی نیزدرحال حاضر وضعیتی مشابه و حتی می توان بجرات گفت که بمراتب بدتر و اسفناکتر از کشور های نامبرده شده داشته ودارند .بی شک وتردید هر انسانی که وارد پروسه مبارزه اجتماعی وسیاسی می شودبا درکی درست از واقعیت های موجود دراجتماع ــ برخوردی کاملا واقع بینانه وعلمی می کند .بویژه اگر ان انسان یا شخص با طی نمودن پروسه های مختلف سیاسی با دیدی باز و کاملا روشنفکرانه به مبارزه با معضلات ضد انسانی درجامعه خودبرمی خیزد.هیچ انسان اگاهی در برخورد با مشکلات اساسی وعدیده موجود درسرزمین خود هرگز وهرگز وهرگز بی تفاوت نمانده وحالت خنثی و بی خاصیتی راانتخاب نمی کند مگر انکه کل افراد ان جامعه به یکسان دارای این ویژگیها باشند یعنی همه انان بی تفاوت وبی خاصیت تشریف داشته باشندکه دراین صورت حرف زدن از مبارزه ویا واکنش دربرابر بی عدالتی ها ونابرابری های اجتماعی حرفی گزاف وبی فایده ویا به مانند مشت کوبیدن برسندان فولادین خواهد بود .یا کوبیدن محکم سربه دیواری اهنین.هرانسانی در انتخاب وتعیین سرنوشت خود ودریک مبحث کلی وبطور عام یعنی تعیین سرنوشت نهائی سرزمین و کشورخود دو گزینه اساسی را (می بایستی وباید )پیش روی خود قرار می دهد. یا با سیستم موجود حاکمه همراه شود وبه ان یاری وکمک رساند تا همچنان برقرار بماند؟ یا اگر این سیسیتم حاکمه ضدیتی اساسی وپایه ای با کلیت مفاهیم اجتماعی و انسانی وبشری دارد به مبارزه ای جدی و قاطعانه با ان پرداخته و ان راتغییر دهد .راه سومی که بسیاری ازمحافظه کاران بی تفاوت وبی خاصیت تحت عنوان ادامه بقای خود (البته دراینجا یعنی حفظ منافع شخصی )انهم ازطریق حفظ روابط مسالمت امیز و یا برخوردهای مثلا دیالکتیکی وانتقادی واصلاح سیستم حاکمه ازدرون وبیرون وبالا وپائین ارائه می دهند دراصل نه تنها همان گزینه اول راچسبیده واب دراسیاب سیستم ریخته و درجهت اهداف همه جانبه ان سیستم موجودگام برمی دارند که اتفاقا از وجود خود سیستم نیز خطرناکتروبدتر ودشمنی اشکار خودرا باخلق وملت نشان می دهند .نه نشان دادن یک راه دیگر به نام راه سوم ؟امروز با درنظر گرفتن شرایط سیاسی ـ اجتماعی ـ اقتصادی جامعه زیرسلطه ایران ما ومقایسه همه شرایط واوضاع درد ناک واسفناک موجود با کشور ها وسرزمین های نامبرده شد ه بی چون چرا درخواهیم یافت که هیچ سرزمینی به مانند ایران تا این حد زمینه های مساعد و مناسب برای یک انقلاب ودگرگونی اساسی و ریشه ای وهمه جانبه را ندارند. دهقانان وکشاورزان زحمتکش منطقه چیاپاس مکزیک تحت رهبری یک جوان سیاسی:( فرمانده مارکوس مارکسیست لنینیست): ابتدابا مبارزات سیاسی واجتماعی تحت لوای دیالوگهای انتقادی ـ خیزشها و اعتصابات وتظاهرات مقطعی وگام به گام وبدون خشونت تحت عنوان انقلاب ارام به مبارزه با حکومت دست نشانده ومزدور جیره خوار امپریالیسم جهانی که این مزدورنیز درست بغل گوش سرکرده امپریالیسم جهانی به سرکردگی امریکا به حیات سیاسی خود ادامه میدادپرداختند. اما همگان می دانیم که حکومت دست نشانده جز با شلیک گلوله و اعدام وترورو کشتارهای دسته جمعی وگروهی ـ اما مخفیانه پاسخ خواسته های برحق این شورشیان را نداد . یعنی پاسخ خواسته های انسانی وبشری یک ملت که اززبان خوش انان بیرون می امدبا گلوله های سربی داده می شد ؟ با مشاهده چنین برخوردهای وحشیانه ـ مارکسیست لنینیستها وکمونیستهای انقلابی مکزیک درنهایت به این نتیجه رسیدند که دشمن جنایتکار جز زبان زور هیچ زبان دیگری را نمی فهمد. وچه زیبا نیز زبان زور خلق ستمدیده چیاپاس را بردشمن زورگو فهماندند . با بدست گرفتن اسلحه ـ مسلح کردن دهقانان وکشاورزان ـ مردم فقیر وبیچاره منطقه زبان زور یک نسل سالها ستمدیده را نه تنها به دولت مزدور مرکزی ویا اربابان امپریالیسم اش که به جهانیان نشان دادند .جنبش دهقانی چیاپاس که با رهبری قاطع وبلا منازع یک جوان مارکسیست لنینیست وکمونیست انقلابی به یک جنبش چریکی ومسلحانه مبدل شد امروز نتایج گرانقدر وسودمندی را نسیب خود کرده است .ودرمرحله اول اینکه این سرزمین از یوغ وابستگی به حکومت مرکزی وازهمه مهمتر از یوغ بردگی واستثمار امپریالیسم خونخوارجهانی ازاد ورها ومستقل شدوازادی کامل و دموکراسی واقعی بران حکفرماشد.یک حکومت محلی وایلتی اما کاملا مردمی .ورهبران این جنبش مردمی نیز امروزه درسعی وتلاشند تا وضعیت اقتصادی واجتماعی این منطقه را هرروز بهتر وبیشتر ارتقاع دهندوقوانین انتخابی خلق را درجامعه ازاد شده خود وضع می کنند .یک جامعه براستی سوسیالیستی وااجتماعی .با این تفاوت که اینباربیش از صد وپنجاه هزار چریک مسلح از دهقانان وکشاورزان تا افراد فقیر و نداراز رهبران مارکسیست وکمونیست خود دفاع می کنند .وچه جانانه نیز دفاع می کنند .همگان شاهد مبارزات چریکی ومسلحانه اقای دانیل اورتگا رهبر گروهها ونیروهای ائتلافی کمونیستها ومارکسیست لنینیستها وسوسیالیستها و نیروهای چپگرای دیگر درکشور نیکاراگوئه که بایک ائتلاف دقیق سیاسی وهمبستگی کامل ملی ارتش خلقی به نام ارتش ساندنیستها را ایجاد وبا مبارزه ای مسلحانه حکومت زورگو ومزدور وابسته به امپریالیسم جهانی را به زانو دراورده وبا این مبارزه مسلحانه وچریکی موفقیت های فراوانی رادرعرصه های سیاسی واجتماعی کسب می کنند تا انجا که حتی بعد ازشکست دادن دولت مزدور وابسته قدرتهای اساسی جامعه را بدست مردم کشور نیکاراگوئه می سپارند.و همگان دیدیم که دریک رفراندوم عمومی وکاملا ازاد که برای اولین بار دراین کشور برگزار شد .دولت ائتلافی خانم ویولتا چامورا که کلیه امکانات وبودجه های کلان تبلیغاتی وحتی نیروهای متفق وائتلافی خود راازکیسه وبودجه های ارسالی کمپانی های چند ملیتی ـ تراست ها وکارتل های نفتی وابسته بهامپریالیسم جهانی پرمی ساخت دریک مبارزه کاملا اجتماعی وسیاسی با اوردن شصت درصد از ارا درمقابل چهل درصد ارای نیروهای انقلابی ومسلح به پیروزی میرسد .وبار دیگر حکومت تازه تاسیس نیز به مزدوری گری خود برای امپریالیسم جهانی ادامه می دهد اما چیزی که اینبار هرگز نمی توانست قابل انکار باشد وجود نیروهای فعال کمونیست ومارکسیسیت لنینیست ووجود یک ارتش قوی ومنسجم ومسلح درجامعه نیکاراگوئه بودنیروئی که هم اینک ازوجود وحضور زنده وپویای ان حتی امپریالیسم امریکا نیز ترس و هراس وواهمه داشته و خوب می داند که نباید بیش اراین پای درحریم وسرنوشت یک ملت بگذارد . هرچند که نیروهای مسلح انقلابی دریک رفراندوم عمومی شکست خوردند اما نباید این حقیقت رامنکر شویم که ـ کشور نیکاراگوئه کشوری دیگر شد.شاید وضعیت وموقعیت اسفناکی که کشور نیکاراگوئه چه ازلحاظ سیاسی وچه ازلحاظ اجتماعی واقتصادی وازهمه مهمتر وضعیت معیشتی مردم جامعه از بعد اقتصادی ــ که با ان دست به گریبان بودند ایران فعلی ما نیز نمی توانست به گرد پای این کشور برسد.از هرلحاظ وازهرجنبه که بسنجیم باز درخواهیم یافت که وضعیت کلی ان کشور ازایران ما نیز به مراتب بدتر و شدیدتر ووحشتناکتر بود.باز دراثبات مبارزه مسلحانه به عنوان کوتاهترین وبهترین وتنها راه رهائی خلق های ستم دیده می توان به مبارزه کمونیستها ومائوئیستهای انقلابی درکشور نپال اشاره کرد .موقعیت ووضعیت کشور نپال نیز شاید درمقایسه با دوکشور ذکر شده وازهمه مهمتر درمقایسه با کشورمان ایران هزاران بار بمراتب بدتر وـ شدیدتر و خطرناکتر بود .وضعیت سیاسی ـ اجتماعی ـ اقتصادی که حتی زبان نیز ازگفتن ان عاجز وقلم نیز ازنوشت ان ناتوان باشدچرا که ان ستم وزور وظلم وجنایت وسرکوب های ددمنشانه ووحشیانه ای که از طرف حکومت ودولت فاشیستی ـ مذهبی ـ پلیسی حاکم برنپال درحق دهقانان وکشاورزان وروستائیان ومردم وازهمه مهمتر متاسفانه به جامعه زنان نپال اعمال می شد .کلیه جنایتهای بیست هفت ساله حکومت ضد بشری اسلامی به رهبری خمینی ابنرمال وروانپریشان شاید به پای درصد ناچیزی ازان جنایتها هم نمی رسید.وحتی نمی توان مابین انان مقایسه ای جزئی کرداگر درایران زیرستم ما یک خمینی جنایتکار بود درنپال بیش از صد جنایتکارچون خمینی وبدتر ازخمینی هاحکومت می کردند .اما همه شاهد بودیم که مردم نپال بعدازسالهای سال مبارزه مدنی و مقاومت های منفی و گفتگوهای انتقادی با دولت مرکزی ونظامی به هیچ نتیجه ای نرسیدند که هیچ در نهایت دست به عمل اصلی نیززدند که دشمن جززبان زورزبان دیگری را نمی فهمد ودیدیم که زبان زورخلق چگونه پاسخ دشمن تا دندان مسلح وجنایتکاررا داد.وجنگ خلق چگونه براه افتاد ودرعرض چند ماه مبارزه مسلحانه چه نتایجی راببار اورد .در کشور فلک زده ومافیائی کلمبیا نیز اوضاع واحوال یاد شده باز به مراتب بدتر بود.شاید بتوان با وچود وضعیت دردناکتر این کشور را یک کشور جهنمی بحساب اورد .کشوری که تا زمانیکه چریکهای مسلح مارکسیست لنینینست شورشی مسلحانه را اغاز کردند خورد خوراک مردم این کشور تنها وتنها از طریق قاچاق مواد مخدر تامین می شد .حکومت ودولت وابسته این کشور که دیگر حتی به عنوان یک دولت هرجائی وهرزه خود را دراختیار هر کشور چپاولگرو غارتگربویژه به مانند یک حمال ومزدور پولکی دراختیار سازمان جاسوسی سیا ی امریکا واز طریق این سازمان مخوف نیزدراختیارمافیای خطر ناک وبین المللی قاچاق مواد مخدرواسلحه وگروههای تبهکار وجنایتکارتروریستی قرارمی گرفت . دولت شبه نظامی وشبه تروریستی کلمبیا در جهت ادامه بقای خود حتی به طفل ونوزاد شیرخواره نیز ترحم بخرج نمی داد .چه بسا توسط جیره خواران ادم کش این دولت دهها هزار انسان بیگناه مفقود الاثر ومفقودالجسد نیز شده اند .صدای اعتراض وشکایت یک انسان بیچاره وبدبخت وبی دفاع با شلیک گلوله بر مغزش داده می شد. با وجود چنین وضعیت خطرناک اجتماعی ـ باز چریکهای مسلح مارکسیست لنینیست بایک اقدام مسلحانه یا بعبارتی اشناتر مبارزه مسلحانه طی یک هفته دولت مرکزی را بزانو دراورده وحکومت رامجبور به تسلیم دربرابر خواسته های سیاسی خود کردند .منطقه ای ازکشورکلمبیا که هم اینک دراختیار نیروهای مسلح مارکسیست ها می باشد .هیچ نیروی نظامی ویا مسلح دولتی وحتی مزدوران وسیاسیت مداران ودست اندرکاران دردولت جنایتکار حق ورود بدون اجازه چریکها به این منطقه ومحدوده را ندارند. درچنین کشوری وبا وجود ان وضعیت خطرناکی که اشاره شد امروزه بیش ازده هزارنیروی مسلح کمونیست ومارکسیسیت انهم کاملا مخفیانه وبه سبک یک ارتش زیرزمینی ومخفی از این منطقه ازاد شده دفاع وبرای خود دولتی محلی ایجاد کرده اند.که ازحمایت وپشتیبانی دهقانان وکشاورزان ومردم فقیران منطقه نیز برخورداراستبااوردن این چند نمونه و بیان وتوضیحی مختصر وجزئی وجهت امادگی ذهنی ازمبارزات مسلحانه مردم درکشورهای یاد شده که استارت وشروع ان مبارزات نیزهمواره وهمیشه ازطرف و توسط پیشروان اگاه انقلاب یعنی کمونیستها ومارکسیستهای انقلابی بوده ونقش اساسی و مهم مبارزه مسلحانه دران کشورها به ضرورت مبارزه مسلحانه درایران خودمان می پردازیم .اما تا به اینجای گفتار تازه به یکی ازرهنمود ها وگفته های شهید بزرگ راه ازادی چریک فدائی خلق : مسعود احمد زاده می رسیم که بادرکی درست از شروع یک مبارزه مسلحانه ـ ادامه مبارزه وموفقیتهای حاصله و نهائی از مبارزه راعنوان نموده است :
(.....امروز بیم ان می رود که بی عملی مارکسیست ــ لنینیستها رهبری مبارزه ضدامپریالیستی خلق رابه دست خرده بورژوازی بسپارد.جنبش کمونیستی اگرقراراست رهبری مبارزه ضد امپریالیستی خلق رابه عهده بگیرد؟اگرقراراست به پیشاهنگ واقعی توده ها مبدل گردد ؟ باید خطرکند.باید درنظروعمل یک پاسخ مشخص به مسئله تعویض قدرت حاکمه امپریالیستی وواگذاری قدرت به استثمارشدگان بدهد.
اگرپیشاهنگی مارکسیست لنینیستها دراین مبارزه مسلحانه وطولانی نتواند رهبری پرولتاریای انقلابی را تضمین کند.هیچ چیز دیگرهم نمی تواند.....)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
برای ازادی ایران دربند وتحت ستم اخوندی ـ بهترین ـ کوتاهترین ـ مناسب ترین را ه:(مبارزه و جنگ مسلحانه وکاملا
انقلابی می باشد
اگرمارکسیست لنینیست ها وکمونیستهای انقلابی ایرانی مبارزه مسلحانه کردند که بی شک وتردید جایگاه حقیقی وواقعی خودرا درجامعه اینده ایران تثبیت وتضمین کرده اند .اگر نه که دیگر بایدمرگ ابدی جنبش کمونیستی رادید.با توجه به رخدادهائی که دراکثر کشورهای تحت ستم روی می دهد شاهد ان هستیم که تنها نیروهای اکتیو وفعال ازجنبش های مارکسیستی ویا کمونیستی ان جامعه روند سیاسی و اجتماعی ان جامعه راتحت الشعاع خود قرارمی دهند .هرجا که امپریالیسم جهانی ازطریق مزدوران بی شرم وحیای خودمشغول غارت وچپاول ثروت ها ومنابع ملی ان جامعه می باشد اولین نیروی سیاسی واگاهی که دربرابران قد علم کرده وبه مبارزه ای جدی وهمه جانبه ودرنهایت نیز بالاجبار دست به اسلحه برده واغازگریک مبارزه ونبرد مسلحانه شده اند نیروهای چپگرا و انقلابی بودند وهستند وخواهند بود .درک درست و واقع بینانه این نیروها وبرخورد نزدیک با واقعیتهای درون اجتماع خودکه همگان خوب می دانیم هرچه تحلیل ها و نگرش ها واینگونه برخوردها نزدیکترباشد به مراتب می توان برخوردی علمی تروحقیقی ترکرد.با انکه شاید شرایط سیاسی وامنیتی برای اکثراین نیروها درجامعه مربوطه یشان صد البته وبمراتب بدترازوضعیت وموقعیت مارکسیست ها وکمونیست های ایرانی درایران بوده وهست اما خوشبختانه شیوه مبارزات وازهمه مهمتر نحوه اتحاد وایجاد یک نیروی ائتلافی با دیگرنیروهای چپگرا دراینگونه کشورها بسیارعالی و قابل تحسین می باشد .چرا که دربرابر تجاوزهای فرهنگی ـ سیاسی ـ نظامی امپریالیسم جهانی بلافاصله دورهم گرد امده وتشکیل یک نیروی واحد ـ حتی نیروی چریکی ـ نظامی واحد را می دهند.هرعمل تشکیلاتی و یافعالیت های حتی مخفیانه وزیرزمینی را دربین مردم وملت سرزمین خود انجام می دهند .تمام سعی وکوشش خود رابخرج می دهند تا یک قدم نیزازتوده ها جدا نباشند .با توده ها زندگی می کنند وبا درکی درست وواقع بینانه از مشکلات اساسی وپایه ای خلق ستمدیده سیستم مبارزاتی خود رابا خواسته ها وتمایلات خلق تنظیم وبه پیش می برند .بهمین دلیل اکثریت انان درمبارزه خود چه مبارزه طولانی مدت وچه کوتاه مدت موفقند .اما بازبا دیدی واقع بینانه ترباید بگوئیم که همواره این گونه مبارزات ازشکل وحالت یک مبارزه ومقاومت منفی به مبارزه مسلحانه ختم شده است. که نمونه ان نیزهمان جوامع وکشورهای نامبرده شده می باشد .در کشورایران نیزهمان مقدارازافراد ویا گروهها و نیروهای مارکسیست لنینیست وکمونیست اندکی که باقی مانده انداگردرطی روند مبارزاتی خود تشکیل یک نیروی متحد وائتلافی را باتمام گروهها ونیروهای چپگرا وانقلابی دادند که باید به انها تبریک گفت اگرخلاف ان انجام پذیرد که دیگرحکم مرگ ابدی خود رابا دست خود امضا کرده اند .وازهمه مهترانکه اگراماده یک مبارزه مسلحانه وسراسری شدند که خلق وملت ستم دیده را زودترازانچه که همگان فکرمی کنند ازاد ورها ساخته اند واگر جزاین انجام دهندکه شکستی مفتضحانه خورده وهمان بهتر که اصلانباشند.تا ادعائی نیز درمیان نباشد.درشرایط فعلی ودرامرپروسه های مختلف مبارزات سیاسی واجتماعی خلق ستم دیده ایران با مزدورامپریالیسم جهانی ـ ضرورت ایجاب می کند که می بایستی وباید دست به یک اقدام مسلحانه وانقلابی زد .با اقدام مسلحانه بسیاری ازنیروهای واپسگرا تا محافظه کاران خرده وریزه بورژوا منش ـ واسطه های مافیائی ـ اقتصادی زالو صفت که سالهای سال خون ملت را مکیده اند ـ نیروهای مزدوروابسته به ارتجاع دینی ـ نیروهای سرکوبگروجیره خواران تبهکار وادم کش تا نیروهای مسلح وابسته به حکومت فاشیستی مذهبی ملایان ـ دستجات مختلف ضد اجتماعی ـ ضد خلقی ودراینجا باید گفت سگ هاروزنجیری امپریالیسم با تمام دارو دسته های ارتجاعی ترازخود اشکارا وعلنا دربرابرنیروهای انقلابی جبهه ای واحد حتی جبهه ای نظامی راتشکیل ودراین بخش از مبارزه حد ومرز دوست ودشمن خلق کاملا مشخص وهویدا می شود.متاسفانه طی پانزده سال گذشته جنبش کمونیستی ومارکسیستی ایران هرگز نخواست ویا نمی خواهد با واقعیتهای موجود درجامعه خود راوفق وبا ان ازنزدیک برخورد کندویا خواسته باشد که دربطن جامعه ودربین توده های تحت ستم معیارهای مشخصی ازمارکسیسم لنینیسم وکمونیسم ارائه وبدان عمل کند .بهمین دلیل همه تحلیل ها و ودیدگاههای انان به صرف انکه هزاران کیلومتر از خود توده ها دوربوده وفاصله دارند همواره یا نادرست وبرعکس ازاب درامد ویا دروغی بزرگ ونابخشودنی .هیچ نیروی بالفطرانقلابی و کمونیست هرگزازتوده ها جدا نبوده وهرگزازروند مبارزات داخلی عقب نمانده است .هیچ نیروی مارکسیستی هرگز خلق وتوده های تحت ستم را تنها نگذاشته وهرگز نیز دیده نشده است؟ انطورکه نیروهای مدعی ایرانی کردند و انجام می دهند .درک عاجز وغیرواقع بینانه انان ازوضعیت وموقعیت فعلی خلق ستم دیده ایران ویا تحلیل هائی نادرست وغیر واقعی ومتاسفانه درقبال ان نیز سنگ پرتاب کردن های بی دلیل وبدون انکه خود بدانند وبفهمند که به کدام هدف ونشانه ای سنگ پراکنی می کنند ؟درراه ومسیرمبارزات جدی وقاطعانه دیگرنیروهای انقلابی نیزسد ومانع ایجاد کرده وچوب لای چرخ گردان انقلاب گذاشته وبا عرض تاسف نیز باید گفت با ناشی گری وبی تجربگی خاص خودشان اب دراسیاب دشمن ریختند .اگر دقت کرده باشیم در بیشترجوامع نیروهای کمونیست ومارکسیست ازلحاظ زمانی وطول عمرهرگز به یک دیکتاتورویا مزدوروسگ زنجیری امپریالیسم جهانی بیشترازدوسال یا پنج سال ودرنهایت بیشترازده سال اجازه زندگی کردن وماندن رانداده اند ونمی دهند . نمونه ها ومثالها دراین مورد فراوان یافت می شود واوردن نام اینگونه سرزمین هادرحوصله این بحث نیست .اما چنین استنباط می شود که با ماندن طولانی مدت وگذشت بیش ازبیست وهفت سال ازعمر جمهوری ننگین این سگ هاروزنجیری جوامع سرمایه داری ــ این جمهوری که حالا دیگر حتی مزدوری وحمالی ونوکری ( کوالالامپوری ها)رابرگردن می گیرد تا چند روزی بیشتر برای خود مشروعیت ومقبولیت کسب کند؟(دقت کنید که حال وروزاین جمهوری ننگین به کجاها که نرسیده است ؟) .یا به هیچ وجه نیرو وگروه مارکسیستی وکمونیستی درداخل ایران نیست و اصلاوجود خارجی ندارد که بتواند انراسرنگون کند ؟ ویا اگرهم هست ازسرزمین ها وکشور های دیگرتنها وتنها حکم سنگ واجرپاره اندازی به هدفی نامعلوم وبی نام ونشان را دردست دارندوهمانطورکه گفته شد به طرق مختلف وبه سبکی کاملا مافیائی ـ سیاسی چوب لای چرخ گردان مبارات انقلابی دردرون کشورواب دراسیاب دشمن می ریزند.ازاین دو حال هرگز خارج نبوده اند .چرا که اگر براستی دردرون جامعه ودربطن اجتماع ودربین توده ها حضوری جدی و نزدیک داشتند نه تنها عمر این جمهوری ننگین نیزبه بیش ازده سال نمی کشید که خود نیز با این شکل وقیافه غلط انداز فعلی منزوی و معتاد جوامع دیگرمی شدند .یا باید گفت که جنبش مارکسیستی وکمونیستی با مشتی ترسو وبی جربزه و بی تفاوت طرف مقابل بوده است یا اصلا چنین جنبشی درایران وجود ندارد که بخواهیم ازوجود شجاع ونترس و بزدلان سیاسی و اشخاص دیگر دفاع ویا انتقاد بعمل بیاوریم.وعطای کمونیسم ومارکسیسم لنینیسم را نیز به لقایش ببخشیم وپی زندگی خصوصی وعادی خود برویم ؟راه سومی که بیشترمدعیان حراف ووراج کمونیست ومارکسیست انهم دراماکنی امن وبی خطرمبلغ ومروج ان هستند همان تضمین وتثبیت بقای بی قیمت وبی ارزش ومذبوحانه خودشان می باشد.نه شکل دهی به جنبش داخلی میهن.وخوشبختانه اکثر اینگونه نیروهای بی پرنسیب نیز بعد ازگذشت بیست و هفت سال ازعمرنکبت بار این جمهوری ننگین ودر شرایطی که :انجا که بسیاری ازازادیخواهان ومبارزین راستین این مرزوبوم با شهامتی خاص به قتلگاهها فرستاده شدند.انزمان که اصیل ترین وپاکترین وشجاعترین فرزندان این مرزو بوم با بدست گرفتن اسلحه درمقابل تهاجمات ددمنشانه ووحشیانه نیروهای کثیف وارتجاعی وابسته به حکومت فاشیستی ـ فالانژیستهای عقب مانده حزب الله ـ پس مانده های عقده ای از ساواک مخوف شاه سابق وووو...برعلیه خلق ستمدیده مقاومت وایستادگی وبه نبردی تن به تن ورودرو با دشمن تا دندان مسلح دست می زدند ؟ انزمان که بهترین ورشیدترین کمونیستها ومارکسیستها ی ا یرانی یکی یکی به داراویخته ویا تیرباران می شدند...ویا ان زمانی که متفکرین ومتخصصین وروشنفکران واستادان ومعلمین چپگرا دسته دسته وگروه گروه ازطریق سیستم وگزینش های فاشیستی ـ مذهبی از اماکن اموزشی و علمی ـ دانشگاهها ومدارس اخراج وانگا ه دستگیر وسپس مورد شکنجه های فیزیکی وبدنی قرارگرفته و درنهایت نیز کشته می شدند....این گونه نیروهای حراف وسخنگو (خوشبختانه )چهره سازشکارانه ودراینجا نیز می توان با جرات وقاطعیت گفت که به عنوان مزدور دست چندم مزدور وسگ هارامپریالیسم جهانی یعنی جمهوری ننگین چهره و ماهیت ضد میهنی وضد خلقی خود رانشان داده و با حفظ منافع شخصی و خصوصی خود سماغ سیاسی یشان را می مکیدند وهنوز که هنوزاست همچنان به دریوزگی های سیاسی ـ ایدئولوژیکی خود با خفتی خاص ومختص ادامه می دهند...بسیاری ازاینگونه نیروها نیز باز جای خوشوقتیست که حد ومرز وفاصله وجبهه خود را با جبهه مبارزاتی خلق وملت مشخص کرده وموضع های ارتجاعی خود رادرقبال خلق گرفته اند.همان نیروهائی که باخفت وخواری جز به ادامه بقای مذبوحانه خود به هیچ چیز دیگری نمی اندیشند وهیچ درک درستی نیز ازمبارزه ویا تاثیر یک نیروی انقلابی در جامعه رانداشته ونه دارند.نه تنها درروند وپیشرفت مبارزات داخلی نقپی راایفا نکردند که بعضا خیانت نیز می ورزیدند.نه تنها با ارائه یک فرمول علمی واقعی به مبارزات مردمی شدت نمی بخشیدند که علنا واشکارا به خلق ومبارزات خلق خیانت می کردند تا تئوری بقا وماندگاری خفتانه خود راتضمین و جیب مبارکشان رامالامال از پول های دریافتی ازسران جمهوری ننگین کنند.درحالتی که بسیاری ازنیروها ـ افراد ـ اشخاص بلافطر انقلابی از دنیای تقلبی ومتوهم ادامه بقا ــ خود راخارج ساخته وبا درکی درست ازواقعیتهای اجتماعی انهم به صرف انکه دربین توده ها وخلق ستمدیده وجود دا رند وبا انان زندگی می کنند وبا تحلیلی حقیقی وعلمی مبارزات خود را باخواسته هاو گرایشات عمومی خلق منطبق می کنند ؟ مثلا ازطریق جنبش های روشنفکرانه دانشجویان ــ اعتصاب ها واعتراضات کارگری که ازبطن سندیکاهها و تشکل های کارگری ودهقانی سرچشمه می گیرد ـ علنا خود رابرای یک رویاروئی و برخوردی نزدیک با کلیت حکومت فاشیستی مذهبی حاضر واماده کرده بخوبی دریافته اند که این دشمن نه زبان منطق وگفتاررامی فهمد ونه خواهد فهمید ونه به هیچ زبان دیگری تن درخواهد داد جززبان زور و زبان زوروزبان زور.اکثریت نیروهای بالفطرو انقلابی بدورازهیاهو ها وقیل وقال های دیگر نیروهای بی خاصیت و بی تفاوت که حقیقتا وبراستی نیز حضورووجود ویا عدم وجودی انان هیچ تاثیری به حال این نیروها نداشته ونه دارد ؟ چه اینگونه قشرهای مفت خور وطفیلی وانگل های خونخواراجتماعی باشند یا نباشند؟ اشکارا درمقابل ارتجاع بی ترحم سنگر واسلحه های خود رابرای شلیک مداوم ونهائی اماده ساخته اند .چرا که : هنگامیکه دشمن با بدترین رفتارها وکردارهای ددمنشانه اعلام می کند که یا با من باشید تا ازتعرض ها وهجوم های وحشیانه من درامان بمانید یا ازبین بروید ؟ ویااگر خواهان ادامه بقای خود هستید می بایستی درکنار من وبا من در همه سرکوبهای اجتماعی و ضد خلقی شرکت وکمک دست من باشید ؟ اگر می خواهید زنده بمانید پس بروی خلق شلیک و همه راقتل عام کنید .........؟؟؟چه وا کنش د یگری را می توانند ازخود نشان دهند ؟ مگر جز زور و زور گوئی فاشیسم مذهبی چیز دیگری است ؟ ایاجزانکه پاسخ زوررا می بایستی وباید با زبان زورداد؟ چیز متفاوت دیگری هم یافت می شود که انسان بخواهد بدان تکیه کند ؟امروز که اکثریت خلق ستم دیده دربرابر تهاجمات ددمنشانه ارتجاع اخوندی با شجاعتی تمام موضعی حتی نظامی گرفته اند ؟ مدعیان سیاسی ما بویژه کمونیستها ومارکسیست های بی پرنسیب ایرانی درمحیطی خارج وبیرون از توده ها ومردم ــ تازه به اموزش های کلاسیک مارکسیسم لنینیسم و تعلیم جامعه سوسیالیستی پرداخته اند . بنازیم به ان پرفسور واستاد ی که بعد از بیست هفت سال از گذشت عمر نکبت بار ارتجاع تازه به فکر تاسیس کلاس های اموزشی چپ وچپگرائی افتاده است ؟گویا جمهوری ننگین همین بیست وچهارساعت گذشته برسرکارامده است وحرافان ومدعیان بی خاصیت ما درجهت شناساندن چهره این ارتجاع نوظهور دست به اموزش واگاهی دادن به خلق وملتی می شوند که ازدید این بی پرنسیب های سیاسی گویا خلق وملت ایران ملتی بیسواد ونااگاه بی اطلاع از وجود ایدئولوژی ها وتفکرات سیاسی دیگر هستند ؟پزدهندگان وقیافه بگیران سیاسی که معلوم نیست این همه درجه و رتبه ومقام مارکسیستی ومدال های افتخاری را ازکدام بنگاه تبلیغاتی امپریالیستی خریداری وبر سینه خود اویزان کرده اند .......؟تفاوت وفاصله ای فاحش واشکاروزیادی است مابین یک مارکسیست وکمونیست انقلابی که عمر گرانبهای خود را دربین توده ها وخلق های ستمدیده گذرانده است با ان پرفیس وافاده های سوسول منش سیاسی که دربرابرارتجاع ددمنش وبی ترحم با پوشیدن کت وشلواری شیک وزدن کراواتی سیاسی قصد دادن اگاهی و یا مبارزه سیاسی وایدئولوژیکی با هجوم فرهنگ وحشیانه مزدوران امپریالیسم چون سگ زنجیری اش یعنی جمهوری ننگین اسلامی را دارد. وتازه ای کاش این بی خاصیتی وبی تاثیری اینگونه انگل صفتان ومفت خوران اجتماعی در پروسه ای ازخیانت و یا کمک به دشمن خلاصه می شد ؟ حقه بازی و دوزو کلک های فرهنگی وتبلیغاتی خود را تا بدانجا رسانده اند که عمدا وقصدا توجه افکارعمومی را ازمبارزات حقیقی ومردمی خلق ستم کشیده ایران منحرف و مثلا به عراق وفلسطین ولبنان وافغانستان وفلان جای شاخ افریقا سوق می دهند...؟یکی نیست که به همه مبلغان وشیپورچیان اینچنینی بگوید ..اخر به تو چه فلسطین واسرائیل وعراق وحماس و لبنان وشاخ افریقا و کوالالامپور ...؟در سرزمین خودت وهموطن خودت غذا ونان شبانه اش را دراشغال دانی ها جستجو می کند ؟ کودک وطفل معصوم بی پدر وبی مادرمی شود ؟ کارگر ودهقان بیچاره وبدبخت زیر فشارهای مضاعف اقتصادی به یکی بزرگترین وبیشترین بدهکارهای بانکهائی شده اند که رئیس ومسئول ان بانک یکی از مزدوران کلیدی دستگاه حاکمه بشمارمیرود ویا از دست مزدور ددمنش سیلی می خورد؟جوان ایرانی توسط ددمنشی به زندان می افتد .شکنجه می شود وشلاق می خورد .سنگسار می شود .اعدام وتیرباران وقطع دست و چشمشان رابیرون می شکند تا قصاص وحشیانه و ددمنشانه اسلامی شوند ؟.....که دمش به همان نیروها وگروههای ادم کش وتروریستی وددمنش ترازخود وصل است ؟ ...به شرایط اسفناک ودردناک جامعه خود هیچ نیم نگاهی نیز نمی اندازند..ودر عوض سنگ واجر واجر پاره مردم فلان کشوررا بدجورهم به سینه خود زده چرا که مثلا قصد دادن اگاهی از چهره امپریا لیسم جهانی ویا مثلا نتیجه وجود نیروهای امپریالیسم در یک کشوررا دارند انهم به خلق وملتی که خود بهترازاین مفت خورهای مبلغ ومروج سیاسی نه تنها امپریالیسم جهانی که خود این افراد را نیزبهتروبیشترازخودشان می شناسند ؟...حال ببینید که وضعیت وموقعیت خیانتکارانه این مبلغان ومروجان مارکسیست ولنینیست وکمونیست بدورازجامعه و خلق ومردم ستمدیده ایران به کجاها که نکشیده است .....؟ تازه گویا هنوز طلب کار نیز هستند ؟در چنین اشفته بازار سیاسی که براستی دیگر ....نیز صاحب خود رانمی شناسد؟ در زمانه ای که دیگر نه نیروی سیاسی وانقلابی در خارج ازکشور وجود دار د که بخواهد به خلق ستمیده ایران کمک خاصی کند ؟هنگامی که ارتجاع اخوندی ونیروهای فاشیستی مذهبی ملایان حاکم با بی ترحمی در قتل وکشتار هموطنان بی دفاع کوتاهی نمی کند ؟وظیفه اصیل ترین و پاکترین وشجاع ترین مارکسیست لنینیستها وکمونیستهای انقلابی این است که بلافاصله جبهه ای نظامی و نیروهائی مسلح و چریکی را تشکیل وبه عنوان پیشاهنگان انقلاب و بازوی مسلح چنبش کارگری و به عنوان یک نیروی مدافع از خلق وملت تاثیرات کلیدی ومهم واساسی خو د را در اجتماع گذاشته ونقش افرینی کند ؟اگر نیروهای مارسیست لنینیست وکمونیستهای انقلابی توانستند که با ایجاد چنین نیرویی وبا بدست گرفت اسلحه واغاز کردن مبارزه مسلحانه به کمک ویاری ملت ایران شتافته وبساط این جمهوری ننگین را در کوتاهترین راه و کوتاهترین زمان ممکن از بیخ وبن کنده وازادی رابرای ملت ایران به ارمغان بیاورند که خوشا به حالشان بی چون و چرا جایگاه اجتماعی ـ سیاسی خود را دربطن جامعه ایران تضمین وتثبیت کرده و دردل وقلب وروح مردم ــ خود راجای داده اند درغیر این صورت می بایستی تا ابد العمر شاهد وجود این جمهوری ننگین بر سر ملت وسرزمین اریائی یمان ایران ومرگ ابدی کمونیسم باشیم . به همین دلیل می بایستی دو انتخاب و دوگزینه اساسی را در برابردیدگان خود قرار دهیم .مبارزه مسلحانه:اری یا نه ؟ وجهت شروع این مبارزه نیز باید پرسید که :(چه باید کرد )؟
_____________________________________________
قوانین حکومت ننگین ضد انسانی وضد بشریت است .
بسیاری از گروهها ونیروهای سیاسی که با التزام بر وجود نیروهای ساخته وپرداخته شده از طرف سیستم اطلاعاتی ـ امنیتی حکومت فاشیستی ـ مذهبی چون : جبهه دوم خردادی ها یا همان اصلاح طلبان متقلب ـ ویا حتی نیروها و گروههای موجود دردانشگاهها و مراکز اموزشی وعلمی مانند انجمن دانشجویان مسلمان ـ دفتر تحکیم وحدت ـ انجمن دانش اموختگان مسلمان و شبه گروههای مملو از راسیست ها و جاسوسان وماموران اطلاعاتی اسلامی ومسلمانان ناب محمدی که خود راتحت عنوان اپوزیسیون چپ :(اپوزیسیون چپ نما وکاملا قلابی ) به ملت قالب می کنندوهیچ نقش وهدفی درجامعه نداشته و ندارند جز انکه رل اساسی واصلی خود را برای سیستم پلیسی و اطلاعاتی وامنیتی وضد مردمی وسرکوبگر رژیم باز ی کنند و همچنین بسیاری از گروهها ی دیگر نیزبا التزام بر وجود یک سری قوانین مندرج در قوانین (ضد بشری )حکومت اسلامی فکر می کردند وامید به ان داشتند که می توان به طرق های مختلف چون برخوردهای انتقادی ــ تغییر وتعویض بعضی از قوانین موجود درقانون های تعیین شده توسط ایت الله های کله گنده ـ وحتی بسیاری ازنیروها نیز اعتقادی سخت بدان یافته اند که تنها راه نجات میهن وازاد سازی خلق ستم دیده افشا نمودن جنایات وخیانت های حکومت اخوندی می باشد ولاغیر ؟مدعی مبارزه با حکومت ددمنش اسلامی هستند .اعتقاد به ان داریم که تنها با یک انقلاب و دگر گونی های زیربنائی و پایه ای ودرصورتی که حکومت با تمام قوانین مختص خود اگر مغایر وخلاف خواسته ها ونیازمندی های مردم جامعه گام بردارد با مبارزه ای همه جانبه ودرصورت لزوم نیز با مبارزه ای مسلحانه کلیت حاکمیت را با تمام قوانین مربوطه اش تعویض وقوانینی شایسته ودرخور انسانی وزندگی بشری وجدید ونوجایگزین ان کرد .هرقانونی که خارج از عقل ومغز بشری وبعنوان قوانینی الهی ودینی واسمانی وروحانی در یک جامعه چون جامعه ایران وضع شده باشد. محکوم به نابودی بوده وبه صرف تضاد های اساسی و اجتناب ناپذیر مابین قوانین انسانی و بویژه قوانین مندرج درمنشور ها واساسنامه های بین المللی وجهانی چون قوانین مندرج دربیانه حقوق بشر بی چون چرا می بایستی ان قوانین رااز صفحه روزگار محو وبرای ابدیت به اشغالدانی تاریخ انداخت .درتعیین قوانین اساسی یک کشور این قدرت واراده خلق ومردم ان جامعه است که معیار های مشخص وچهارچوب های کلی قوانین راتعیین وتضمین وتثبیت می کنند .هیچ اراده ای نمی تواند دربرابر اراده تحمیلی خلق وملت ایستادگی ویا مقاومت کند.چرا که قدرت واراده یک ملت خود یعنی یک قانون کلی اجتماعی ـ سیاسی.که سرنوشت خود وسرزمین خود را با خواسته ها ومعیارهای خودرقم می زنند.هر قانون دیگری که خارج ازتصمیم واراده مردم به عنوان قوانین اساسی کشور تعیین ووضع شود بی چون وچرا حکم دیکتاتوری والیگارشی ودر اینجا نیز به مانند قوانین حکومت ننگین اسلامی ـ قوانینی ماکیاولی وضد انسانی تشخیص داده شده و برضد خواسته ها ی باطنی خلق عمل می کند .جامعه را به سمت نابودی ونیستی سوق داده وبرکوچک وبزرگ نیز ترحم نخواهد کرد .اولین معضلی که ازطریق چنین قوانین ضد انسانی ایجاد می شود بنیاد خانواده این ابتدائی ترین و کوچکترین واحد اجتماعی از هم پاشیده وجامعه به جای پیشرفت وترقی به دوران قرون وسطائی و بربریت برگشت خواهد خورد .تنها با التزام بر وجود قوانین بشری وانسانی که کلیه نیازمندی های ملت را تامین وازحق وحقوق انسانها دفاع کند می توان به یک جامعه ازاد وبدون تبعیض نژادی رسید .اعتقاد به ان داریم که اگر نتوان قوانین یک کشور را موردنقد و انتقاد ویا درصورت لزوم نیز ان راتعویض وقوانینی نو وجدید وبهتر جایگزین ان کرد.ان قوانین به عنوان یک (ایدئولوژی جامد وسنگی )و بعنوان یک دین ودینسالاری نقش افیون خطرناک را دربین توده ها بازی خواهد کرد .قوانین مندرج دراساسنامه هائی که ازطرف عده ای ایت الله وملا ی بیسواد که متاسفانه حتی نمی توانند الف را ازب تشخیص وبراساس سو استفاده ازخرافات ها وتوهمات دینی ومذهبی مردم ــ ان را درزرورقی به نام قوانین الهی و ولائی واسمانی وخدائی به خورد ملت داده وبرطبق چنین قوانین غیرانسانی سالهای سال نیز هم جنایت می کنند و هم خیانت وهم نه ارزشی بروجود خلق وملت قائل اند ونه قصد تعویض ان را دارند. ؟و با تکیه برقوانین قرون وسطائی وبربریسمی خودنیز صدها هزار انسان بیگناه رافدای دیدگاههای مالیخولیائی وسادیسمی دینی ومذهبی خود کردند. قوانین منحط وددمنشانه تحت عنوان قصاص انهم با قطع اعضای بدن یک انسان ـ چشم ازحدقه دراوردن ـ تیرباران ـ سنگسار ـ اعدام ـ قطع بیضه مردانه انهم با توسل برسنت واحادیث حقه بازان وشیادان وکلاهبرداران دینی به نام امامان وپیامبران ـ مجری دستور ات خدا والله ای که طی گذشت هشت هزار سال از تاریخ یک سرزمین کهن وباستانی واریائی هرگز نه ظهور کرد ونه حتی بدون انکه چهره وقیافه خود را به یک ایرانی واریائی تبار (حتی برای یکبار)نشان داده باشد.تا بتوان به ان ایمان اورد وانگاه برطبق ان ایمان نیز برقوانینی که تحت لوای خدائی والهی وضع می شوند.احترام گذاشت ؟با عقل وشعور ومغز انسانی وبشری بدور بوده ودرمخیله هیچ انسان هوشمند وبا شعوری نمی گنجد .هنگامی که انسان ودرحال حاضر نیز بشریت جهانی تحت قوانین وقراردادهای زمینی وانسانی قوانینی بهتر ومدرنتر را وضع می کنند تا خوشبختی و سعادت انسانها را تامین وسرنوشتی بهتر ازدیروز را برای ملت هارقم بزنند .قوانین تخیلی و خرافاتی که ازموجودی نادیدنی وناوجود وضع شده باشدچیزیست بی ارزش و تهی وخالی از واقعیت هاکه هیچ تاثیری درخوشبختی وسعادت واقعی انسانها نداشته و ندارد ونه خواهد داشت.واین قوانین ضد حقوق بشر وبشریت وحتی بشریت جهانیست .سالهاست که ایت الله های مفت خور وزالوصفت که هیچ نقشی را نه درتولیدات اقتصادی جامعه دارند ونه برای حتی یک نفر ــ مفید واقع شده اندوانگلترین طبقه و قشرموجود درطبقات اجتماعی رانیز تشکیل می دهند با وجود قوانین ضد انسانی وضد بشری مختص خود بر یک ملت حکومتی ستمگرایانه می کنند.با وجود این حکومت وقوانین بربرمنشانه ومختص خود ــ بسیاری از نیروها وگروههای سیاسی نیز که مدعی مبارزه با قوانین ضد انسانی موجود دراین حکومت بوده وهستند :سالهای سال هست که هم خود رافریب می دهند وهم پابپای ایت الله ها برسرملت کلاهی گشاد می گذارند .سیستم قضائی حکومت نیز هر ازچند گاهی جهت توجیه کردارها ومنشهای ضد انسانی خود گروهها ونیروهای وابسته به خود را درشکل وشمایلی بهتر ازحتی خود نیروهای مخالف به درون اجتماع سرازیرکرده تا با براه انداختن الم شنگه های سیاسی هم قوانین ضد بشری خود رابه اجرا دراورند وهم برسرکوبهای ددمنشانه وضد اجتماعی خود بیشتر وبیشتر سرعت بخشند .واین درست درحالیست که هشتاد درصد از ملت ایران خواهان وخواستار تغییری اساسی نه تنها درمورد قوانین که تغییر وتعویض خودحکومت وسیستم حکومتی انهم درکلیت ان می باشند .امروز جامعه ایران به صرف خالی بودن از یک نیروی قاطع و جدی سیاسی موجب ان شده است که ازطرف سیستم های امنیتی وپلیسی وبرتکیه والتزام برقوانین منحط شان گروهها ونیروهای تازه نفس به میدان وبازار سیاست وارد شوندتا به عنوان سوپاپ اطمینان دیگ درحال انفجار جمهوری ننگین عمل کنند.یعنی حکومت با استناد برقوانینی که (قوانینی که خود غیرقانونی هستند )اپوزیسیون مخالف خود را تولید می کند .مراکز وپایگاههائی چون انجمن دانشجویان مسلمان ـ دفتر تحکیم وحدت ـ انجمن دانش اموختگان ودهها نمونه از اینگونه انجمن ها که هرکدام به نحوی نقش پلیس سیاسی و سرکوب گر را دردانشگاهها وحتی خارج ازدانشگاه بازی می کنند انجمنهائی هستند که اطرف انجمنهای اسلامی دیگر ودرنهایت ازطرف وزارت تروریستی اطلاعات اخوندی تائید وتاسیس می سوند .وفعالیت های خود رانیز درست درچهارچوب قوانین اساسی وضد بشری حکومت اسلامی انجام می دهند نه فراتر ازان. وبا قیافه وشکل اپوزیسیون مخالف حکومت بساط امنیتی وجاسوسی خود را درمراکز علمی واموزشی ودانشگاهها واز طریق اینگونه مراکز نیز تحت عنوان دانشجوی سیاسی به میان زندانیان سیاسی جهت حمل موبایل وتلفن ودستگاههای گفت وشنود جاسوسی (انهم دردرون شورت مبارکشان )رفته واینگونه فعالیت های پلیسی خود را توسعه می دهند تا به شکار ازادیخواهان ومبارزان راستین راه ازادی درجنبش حقیقی وواقعی دانشجویان چه درزندان های مخوف وچه دربیرون اززندان بپردازند .فراوانند نیروها وگروههائی که براحتی فریب چنین حقه های سیاسی راخورده وچه بسا نیز بسیاری از اینگونه مزدوران وجاسوسان حرفه ای و یاناشی وبی تجربه وابسته به سیستم پلیسی حکومت را دراغوش خود گرفته و دربین خود جای دادند .همان گروهها ونیروهائی که داعیه تعویض قوانین ویا مثلا از طریق افشاگری جنایتها وخیانتهای حکومت فاشیستی مذهبی واز این طریق بقول گفته های خودشان جهت ایجاد یک انقلاب سراسری سر می دهند وبدین صورت نیز دایه مهربانترازمادر می شوند ؟ وبرای انکه فریب نخوریم به نمونه ای کوچک از ورودوخروج جاسوسان خرده ریزه که در جنبش های اجتماعی ومردمی (نه ته پیازند نه سر پیاز ).جز انکه برای دریافت چندرغاز پول وحقوق بخور نمیر ومواجبی ماهانه ــ خبرچینی وجاسوسی کنند .ودرنقش مثلا رهبران جنبش دانشجوئی از طرف خود حکومت و با کمک خودسازمان های اطلاعاتی انهم با بهترین سرویس دهی نیز به خارج ازکشور امده ودردامن بدتر از جماعت اخوند وملا چون اقای علیرضا پهلوی وامثالهم جای گرفته ومی گیرند .ببینید که قوانین ضد بشری حکومت اسلامی چه کارها که نمی کند؟ویا برای حفظ قوانین خود ازچه موجوداتی که بهره برده واستفاده می کند ؟چنین نیروها وگروهها وافراد واشخاص کلیدی و غیر کلیدی و یا جاسوسان خرده وریزه ودست چندم چون اقای اکبر گنجی ها و عمادالدین باقی ها و شمس الواعظین ها و یا همین بنجل جاسوس های دست چندم چون کوروش صحتی ها وامیر عباس فخر اور ها و .......با روابطی تنگاتنگ وفشرده وبا استناد وتکیه وباحمایت کامل از طرف مجریان وبانیان قوانین مختص حکومت ننگین نقش مخرب و ویرانگر خود را دربین نیروها وگروههای بیسواد وعقب مانده از جنبش مردمی ایران چون سلطنت طلبان بخوبی بازی می کنند .تازه اینگونه افراد خریداری شده از طرف مافیای تبهکار حزب الله بخش کوچکی از بدنه حکومت می باشند .گروهها ونیروها وافرادی که بخوبی درک کرده اند که خلق ستم یده ایران جهت نابودی کلیت این حکومت هیچ زبان دیگری را نمی توانند بکار ببرند جز زبان زور .چرا که وقتی هر انسان شریفی از طریق کار این یگانه شرف راستین بشریت وازراه کارکردن نقش اساسی خود رادرتولیدات اقتصادی بخوبی بازی می کند ؟وقتی خلق در می یابد که از طریق کار وتولید اساسا بزرگترین وبیشترین ومهمترین قشر وطبقه از طبقات موجود دراجتماع را تشکیل می دهد ؟ چرا قدرت وزور واراده خود راتحمیل نکند ؟ووقتی برچنین اراده ای دست یافت تازه متوجه وجود قوانین منحط وضد انسانی می شود که با هیچکدام از قوانین قانونیکار نیز منطبق وسازگارنبوده و می بینند که علنا استثمار می شوند ؟ودراین راستا دست به شورش های مقطعی نیز می زنند .وبسیاری از نیروها باز بادیدن ومشاهده چنین شورشهای عصیانگر مجددا ازتغییر وتحول قوانین بحث می کنند ؟منظور از بمیان اوردن قوانین ددمنشانه حکومت ننگین ومقایسه ان با قوانین انسانی وبشری و وجود نیروها و گروهها ی فریب خور وفریب دهند ه ویا افراد واشخاص دست چندم این بود که: با انکه خلق با اگاهی کامل از وجود چنین سیستم وحشتناک وخطر ناک درپیرامون حکومت تمام سعی وکوشش خود رابعمل می اورد تا با کلیت نظام فاشیستی به مبرازه ای همه جانبه برخاسته و حکومت را سرنگون کنند .نیروها وگروههائی هنوز یافت می شوند که دل خود رابه قوانین وتغییر قوانین درحکومت ننگین ویا به نیروهای شبه پلیس ومافیائی که تحت عنوان اپوزیسیون مخالف حکومت وحتی تحت عنوان جنبش دانشجوئی (متقلب ) خوش کرده و از خود اراجیفی را می بافند .غافل از انکه هنوز حتی ازخود نیز سئوال نمی کنند اگر تغییر شکل وقیافه حکومت با تغییر قوانین ویا با دلخوش کردن به اپوزیسیون قلابی میسر می شد ؟ پس چرابیست هفت سال بطول کشیده است ؟غافل از انکه بفهمند وقبول کنند که تنها راه سرنگونی ونابودی این حکومت با تمام قوانین قرون وسطائی وهمه دارودسته های مزدور وارتجاعی اش ایجاد یک نیروی قویتر وپرزورتر از حکومت و با بدست گرفتن اسلحه ومبارزه ای مسلحانه می توان اقدام کرد . نه با شعار وحرف وبی عملی .

No comments: