Saturday, August 28, 2010

یکی ازاعضای کمیته شمال - ببرهای مازندران-گلوگاه

شهرگلوگاه سرزمین باهوشهاونابغه های کمونیست وفدائی
رفقای فدائی بادرودبه همه شما:

درسایت کمیته انقلابی شمال مطالبی رادرباره مادرفدائی نازخانم عسگری خواندم .من فرزندیکی ازفامیلهای نزدیک این مادرشجاع دل هستم .
درشهرماگلوگاه ،همه این مادرستمکش رازن دائی صدامی زدند.وهمسرایشان راهم باقردائی .مادرفدائی ،صاحب ۹فرزند،چهارپسروپنج دختربود،که اکثرفرزندانش تحصیلات عالی راطی کردند.بعدازپیروزی انقلاب اکثرفرزندان این مادرگرامی ،به جنبش چریکهای فدائی خلق ،وصل می شوند.درسال۱۳۶۳و۶۴باحمله ارتجاع وحزب الله چماقدار,دوفرزندایشان وعروس خانواده اش دستگیروباخیانت آشکاروعلنی آقای علی کشتگر،ابتداموردشکنجه های شدیدفیزیکی ،درزندانهای وکیل آبادمشهدوزندان بخش هشت ساری قرارگرفته ودرسال ۱۳۶۵ حتی تاپای اعدام هم پیش می روندوروزهای ستمکشی مادرفدائی وباقردائی ازهمان روزهاشروع می شود،پنج سال تمام این پدرومادرگرامی بادادستانهای مشهدوساری وقاضی های جلادی چون رعیت وحسینی ،مقابله کرده وباشهامتی حقیقتاًانقلابی،موفق می شوندجان فرزندان خودرانجات دهند.
درآن سالهای سیاهی وفلاکت،طبق یک عربده کِشی دینی ،توسط آخوندهای دجال شیخ حسن وشیخ حسین زاهدی ،تحت عنوان فتوا،وضعیت طوری شده بودکه حتی عموهاودائی های این خانواده ازروی ترس وبزدلی وخریت کامل ،ازرفتن به منزل این مادرشجاع دل وجسور،پرهیزمی کردند.اماهمه مردم توهم زده گلوگاه شاهدوناظرهمه ستمکِشی های این پدرومادرکمونیست وانقلابی ،به مدت پنج سال تمام بودند.
هرگزیادمان نمی رودکه این مادرگرامی ،جهت تامین هزینه وبودجه اقتصادی خانواده اش ،دوسال تمام باگرفتن نوه خردسالش ،که پدرومادراین نوه ،درزندان بودند،باپای پیاده،مسیردوکیلومتری بین شهرتازمینهای کشاورزی راطی میکردوتاباکارسخت کشاورزی،آذوقه ومعاشی رابرای خانواده تهیه کند.طی پنج سال تمام مردم گلوگاه وفک وفامیلهای بزدل وبی جربزه شده واخته شده این مادرفدائی ،کثیف ترین وننگ آورترین رفتارهارانسبت به این خانواده رواداشتندکه کوچکترین برخوردحیوان منشانه این جماعت یکی این بودکه ازدادن صدتومان پول به این مادرقهرمان ،ابامیکردندتااین مادرنتواندبه دیداروملاقات فرزندانش برسد.
یکی ازفرزندان این مادرگرامی ،که سالهای سال ،هواداروفعال سازمان چریکهای فدائی بود،تاسال ۱۳۷۲به عنوان شاگردومحصل ممتازومغزونابغه این شهربه حساب می آمد.استعدادوالای ایشان دردروس فیزیک وریاضی وهندسه وادبیات زبانزدنه تنهامعلمانش،که زبانزدمردم شهرگلوگاه بود،دربازی شطرنج حریف نداشت ،درهنرطنزوجوک هیچکس به شیوائی وشیرین زبانی ایشان ،نمی توانست نوجوانان وجوانان محله رابخنداند.اعضای بی شخصیت سیاه جامگان گلوگاه،بیش ازپنج بار،یک باردرمقابل رستوران قاچاقچی معرف اکبرجوجه،پاتوق مفتخوریهاوشکمدرانیهای باندسیاهجامگان ،وموقعی که فرزندمادرگرامی،ازمزاراعدامیان وجانباختگان شهربازمی گشت سه نفرازمزدوران این باندکثیف جلوی ایشان راگرفته که فرزندمادرنازخانم عسگری به همراه رفیق اش باضربات کاراته ،هرسه چماقدارحزب اللهی رانقش برزمین می کنند.باردوم ،درفلکه معروف به کارون شش نفرازمزدوران شیخ حسین زاهدی دجال که سه نفرازآن مزدوران نجس وکثیف ،فردوس(تقی)امیرخانلو(نوه خواهرباقردائی) ،-علی کلبادی نژاد،-عظیم کلبادی نژاد،جلوی ایشان ودونفرازرفقایش به نامهای شیردل عسگری وجعفرنبوی رامیگیرندتابه لباس وپوشش وآستینهای بالازده آنان گیردهندکه باردیگردرگیری بوجودمی آید.بارسوم ودریک روز،باندحرامزادگان سیاه جامگان،به سرکردگی یک بچه لمپن ولات وعوضی به نام محمدیگانه،که خانواده این بی شخصیت ازسلطنت طلبان ومزدوران ساواک شاه بودند،به سه نفرازهواداران مجاهدین خلق ،چهارنفرازهواداران سازمان چریکها،باچاقوومیله های آهنی ،حمله می کنندکه دست یکی ازهواداران مجاهدین خلق به نام رمضان رحیمی راشکسته امادرهمان روز،شاهدبودیم که فرزندلیرمادرفدائی به همراه خواهرزاده اش درست درمقابل درب منزل مزدورساواک شاه وشهردارسابق گلوگاه وحالاپدرشهیدشده عیسی کریمی،هردوچاقوبدست به سه مزدورشیخ حسین زاهدی بی ناموس حمله کردندکسانی که ناظرآن درگیری بودند،عیناًدیدندکه فرزندمادرگرامی نازخانم وخواهرزاده اش ،باگرفتن یقه مزدوران،فردوس امیرخانلو،ومرتضی کریمی فرزندعیسی کریمی ساواکی وتریاکی،....
این صحنه مبارزه ومقاومت دربرابرنیروهای ارتجاعی راهرگزفراموش نخواهیم کرد.
باردیگرجیره بگیران سیخ حسین زاهدی،درنزدیکی کوه بردنا،مزاحم فرزنداین مادرفدائی می شوندکه ازسه مزدورمزاحم ،دونفرشان ازحزب الله بهشربودند،واین بارهم این رفیق مابه همراه دوست ومهمان خودازساری که برای کوهنوردی درکوه بَردِنامهمان ایشان بود،بااستفاده ازضربات نانچکووضربات کاراته،هرسه مزدوروحشی راخونین ومالین می کنند.
درسال ۱۳۷۱باندکثیف ونجس سیاهجامگان بااجیرکردن چهارلات ولمپن پاسدارازروستای نظام محله گلوگاه ،درست درمقابل ساختمان سابق شهرداری ودرنزدیکی منزل دائی وزدائی قهرمان،به فرزندمادرفدائی وسه تن ازدوستانش به نامهای حسین صیدانلو،اسماعیل صیدانلو،جعفرنبوی ،گیرداده ومزاحمت ایجادمی کنندکه هرچهاررفیق بادرگیری شدیدفیزیکی باآن مفتخوران لات ولمپن پاسدار،هرچهارپاسداررالت وپارکرده وماشین متعلق به پاسداران دیوث وحرامزاده نظام محله ای راواژگون وبه آتش می کشندوخوشبختانه درست دروسط درگیریها،تعدادبیست تاسی نفرازدوستان(ازجمله خودم)به کمک رفقای خودشتافتند.

امادرتمام این دوران ستم وسیاهی،مردم بزدل شده گلوگاه،این خانواده محترم وگرامی وپنج خانواده دیگرازفدائیان راتنهاگذاشتند.
فرزند(پسر)بزرگ مادرفدائی یکی ازبهترین معلمان واستادان دردروس ریاضیات ودخترایشان که سه سال رادرزندان بسربودبهترین معلم ریاضی وعروس این مادرستمدیده ,معلم واستادعلوم طبیعی واقتصادبود.که همه آنان باخیانت آشکارعلی کشتگر,معروف به علی الکلی وتریاکی،اسیرجهل وجنون آخوندوآخوندیسم شدند.
فرزنددیگراین مادرفدائی که دربین معلمان مدارس راهنمائی ودبیرستان ،نابغه شهرمحسوب می شددرسال ۱۳۷۲ازشهرفراروهوش واستعدادونابغه تحصیلی وسیاسی اش رابااجبارباخودبردوپناهنده کشورهای خارجی شد.سالهای سال است که معلمان این نابغه باهوش ،دوستان ویاران وبچه محلهای این رفیق گرامی ،جای ایشان راباخاطرات پرشیرینش ،خالی می بینند.مادرفدائی که این فرزندش راازجان ودل خودبیشتردوست داشت،شش سال قبل براثربیماری(فلج شدن )جان گرانبهای خودراازدست داد بدون آنکه فرزنددلبندش رابرای یکباردیگرببیند.
بله دوستان ورفقا:
رفیق باقرخادملودائی همه مردم بزدل شده گلوگاه ومادرنازخانم عسگری زن دائی مهربان همین مردمی بودکه امروزه هنوزباوحشی گری به تمام معناآنهم باوجودحکومت نجس وکثیف اسلام آخوندی،باهم برخوردمی کنند،ومسلم است که درنبودمبارزین قهرمان وبافرارمغزهای باهوش شهر،مردم یک شهر،ازکون آخوندهای مادربه خطائی چون شیخ حسن وشیخ حسین زاهدی دیوث ،نانشان رابه نرخ روزبخورند.
رفقای مبارزدرکمیته شمال هم لطفاًوخواهشاًدیگرازمردم این شهرتعریف نکنندبافرارنابغه هاوباهوشهای شهرازچنگ ددمنشیهای فرهنگ گٌه ائی دینی اسلامی،-سالهاست فرهنگ فدائی وکمونیست نیزازاین شهررخت بربسته ورفته است.تنهایک راه برای نجات این شهرباقی مانده وآن اینکه همان نابغه هاوباهوشهای شهرمجدداًدست به دست هم دهندوباآغازیک شورش وقیام مسلحانه وانتقام جویانه،این شهراآزادکنند.

امیدوارم فرزندنابغه وباهوش مادرفدائی گرامی این مطالب رابخواند.
بادرودبه شمارفیق گرامی :فرزندشجاع دل دائی باقروزن دائی نازخانم.
یکی ازفامیلهایتان -عضوکمیته شمال - گلوگاه

No comments: